علیرضا در شهریار
سلام قند و نبات مامان بعد از کلی کنکاش برای برگذاری تولد شما برای فامیل های من و هر بار جور نشدن بالاخره به پیشنهاد خاله مرضی همه رفتیم شهریار و اونجا تولدت رو گرفتیم و همه با کادو هاشون شرمندمون کردن. (البته به دلیل اینکه صبح زود راهی شدیم این مراسم بدون کیک برگذار شد و همگان مشغول در کردن خستگی های این چند وقت بودند و استخر رو به تولد بازی ترجیح دادند و بعد از اهدای کادو و بوسیدن شما محل رو به ترتیب آقایان استخر-خانوم ها محوطه ی باغ و گفتگو- بچه ها استخر و باغ به سرعت ترک کردن ) به من که خیلی خوش گذشت.بابا محسن هم بعد از دادن آخرین امتحانش مستقیم خودشو به ما رسوند و این خوشحالی و خوشگذرونی منو دو چندان کرد. بعد از مدت...