عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

عليرضا دنياي مامان وباباش

جشن تولد یکسالگی علیرضا خان

  سلام پسر یکسال و یک روزه ی مامان. دیشب برات تولد گرفتیم و کلی میخواستیم خوش بگذرونیم.ولی صد حیف که شما از شب قبلش تب کردی و منم تا صبح چشم روی هم نذاشتم.دو شب بود که زیاد شیر میخوردی برای همین خیلی کم خوابیده بودم.کارهای خونه و درستیدن غذاها هم بود و حسابی خستم کرده بود میخواستم شب قبل از تولدت بخوابم که اونم قسمت نشد.صبح ساعت 6 تا 9 خوابیدی و من فقط تونستم آشپزخونه ای که دیروز با هزار زحمت تمیز کرده بودم و توی یه چشم بهم زدن داغون شد رو تمیز کنم(عکسشو برات میذارم.عکس گرفتم تا عمق فاجعه رو درک کنی با اون همه کار برای تولد قوز بالا قوز دیدن داره.زود پزم این بلا رو بر سرم آورد.هنوز بلد نیستم باهاش کار کنم و پیچ تخلیه ی هواش...
24 خرداد 1393

یکسالگیت مبارک

سلام قند و نباتم. هنوز باورم نمیشه تویی که الان کنارم خوابیدی همونی هستی که پارسال توی شکمم بودی.چه روزهایی رو با هم همه جا رفتیم.نه ماه تموم هر ثانیه باهام بودی و این برام خیلی خوشایند بود. با همه ی سختی هایی که تو دوران بارداریم داشتم ولی با هر تکونت آروم و دلگرم میشدم. پارسال درست همین وقتا بود.امتحان آخرم رو داده بودم و منتظر دیدن تو بودم.یادش بخیر چقدر نذر و نیاز کرده بودم که شما سر وقت به دنیا بیای تا من امتحانام تموم بشه. 22 خرداد 92 بعد از اینکه آخرین امتحانم رو دادم انگار تازه فهمیده بودم استرس قبل از زایمان معنیش چیه تا قبل از اون استرس امتحانام دیوونم کرده بود هر بار هم که میخواستم استرس روز زایمانم رو داشته باشم خودمو...
22 خرداد 1393
1