عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

عليرضا دنياي مامان وباباش

راضیم به رضای خدا

سلام به همگی این پستم با همه ی پستام فرق داره یه جورایی هم یه سری خاطره ی تلخه هم یه جور تلنگر که هر وقت هم خودم هم علیرضا هم هر کس دیگه ای اومد و این پست رو خوند بفهمه خدا همیشه هست.همیشه هواسش به ما هست اما شیوه ی خودش رو داره و ما آدما با این عقل ناچیزمون قادر به درک و فهمش نیستیم. میخواستم این پستمم رمز دار کنم اما گفتم شاید یه نفر با خوندنش مثل خودم متحول بشه.شاید قدر داشته هامون رو بیشتر و بهتر دونستیم.شاید خدا و بزرگیش رو بیشتر درک کردیم. مخاطب این پستم علیرضا نیست.نمیدونم شاید اصلا فقط دارم برای دل خودم مینویسم شاید یه کم سبک تر بشم  شایدم همه ی آدما.فقط و فقط اینو میدونم که الان بعد از گذشت کلی سختی و فشار با چشمای اشک...
13 دی 1394

علیرضا خان با تاخیر وارد میشود!

سلام به دوستای  گل و مهربونم و پسر خوشمل مامان. این مدت خیلی دلم میخواست پست جدید بذارم ولی کلی سرم شلوغ بود. تو این مدت علیرضا جونم اسم خودت رو یاد گرفتی و خیلی ناز میگی عیی یضا .البته فراموش کردم تو پست 18 ماهگیت بنویسم ولی تو این چند روزه خیلی واضح تر میگی. وقنی ازت میپرسم جیگر مامان کیه یا خوشگل مامان کیه؟سریع میگی عیی یضا . از رنگها سبز و آبی رو میشناسی و امشب برای اولین بار توپ آبیت رو نشونت دادم و گفتم علیرضا این چه رنگیه؟سریع گفتی آییه .الهی دورت بگردم انقدر ذوق کردم که نگو.کلی بعدش چلونده شدی. حس مالکیتت خیلی شده و تمام وسایل مربوط به خودت رو میشناسی و میگی من .مثلا تختت رو موقع خواب نشون میدی و میگی تحت یه...
10 دی 1393