عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 17 روز سن داره

عليرضا دنياي مامان وباباش

این دو سه روزه ی علیرضا در شمال به روایت تصویر

1393/7/15 1:18
نویسنده : مامان عليرضا
2,193 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوچولوی نازم.دیدم خوابی و منم خوابم نمیبره گفتم عکسای این دو سه روزه ی شمالت رو برات بذارم تا هم پستامون طولانی نشه هم دل خاله زهرا و مامان راضی که برات تنگ شده کمی بهبود پیدا کنه.(عکسات با وایبر بهشون نمیرسه و خاله زهرا هم از تلفناش معلومه که خیلی دلتنگه)

روز اول که بابا رفت دانشگاه خیلی گریه کردی منم بردمت حموم تا هم آب بازی کنی هم خسته بشی و بخوابی تا من بتونم ناهار درست کنم.آبگرمکن خاموش بود و آب حموم یخ بود کلی باهاش ور رفتم تا آخر سر فهمیدم شیر اصلی گاز بسته بوده.گیجخلاصه تا چند دقیقه تو آب یخ بودی و من همش دعا میکردم سرما نخوری.

اینم یه هلوی شسته و تر تمیز و البته خندون:

کلاس بابا تشکیل نشد و برگشت خونه و بعد از ظهر با هم رفتیم بیرون:

این اسکلت رو به نشانه ی خطر  چون دریا طوفانی بود لب ساحل با شن ها درست کرده بودند از ابتکارشون خوشم اومد:

اینم بازی جدیدی بود که یه ربعی معطلمون کردی و کلی آدم رو به خنده واداشتی:

اینم دریا و عظمتش:

یاد گرفتی از پله ها بالا بری و هرجا پله ببینی معطل نمیکنی:

اومدیم خونه و با دمپایی درگیر شدی هی میگفتی pam pa e

یکشنبه هم با بابا نوبتی بردیمت تو حیاط و آخر شب هم با بابا رفتی ویلای عمو رضا و یه ساعتی رو من برای خودم وب گردی کردم و به دوستام سر زدم:

اینجا هم از دیدن سایه ی خودت تعجب کردی:

امروز هم صبح بابا رفت دانشگاه و ما هم رفتیم حیاط:

خواب بعد از ظهر:

بیدار که شدی حاضر شدیم شام با عمو رضا رفتیم بیرون و بعد از اون هم به خاطر اصرار زیادش رفتیم ویلاشونو شما سریعا به میز بیلیاردشون حمله کردی و من بعدا فهمیدم اینجا پاتوقته.آخرشب هم که برگشتیم با کلی گریه  و اشکی که میریختی از میز عزیزت جدات کردیم:

بازی بیلیارد به این صورته که روی میز دنبال توپها میدوی و پات رو محکم روی صفحه میکوبی و توپها رو با تمام قدرت به صفحه یا در صورت تذکر زیاد مبنی بر پرتاب نکردن توپها به کف سالن میکوبی و در آخر بعد از اینکه از دویدن خسته شدی به حرف سایرین گوش داده و توپها رو با دست برداشته و داخل سوراخها انداخته و اون توپ رنگی خوشگلاش رو حتما باید به زمین پرتاب کرده وگرنه برنده نمیشی.توجه داشته باش که پرتاب توپها باید با تمام قوا صورت بگیره.

اگه در رابطه با این بازی هر کدوم از دوستان به مشکل برخوردید از علیرضا بپرسید راهنماییتون میکنه.

یعنی برامون آبرو شرف نذاشتی و اصلا بهمون توجه نمیکردی و کار خودت رو میکردی.از روی میز هم تا میذاشتیمت پایین خیلی خونسر میرفتی بغل عمو رضا و اونم میذاشتت روی میز و از بازی کردنت ذوق میکرد و طفلک مدام بهمون میگفت بذاریم راحت باشی.شاکی

انقدر خسته بودی که بلافاصله بعد از اومدن خوابیدی.

منم دیگه یواش یواش داره خوابم میبره مامان.شبت بخیر عزیزمبای بای

 

 

پسندها (5)

نظرات (19)

مامان
15 مهر 93 13:03
سلام دوست خوبم.ممنون که به خونه مجازی ما سر زدین.و ممنون بابت دعای زیباتون ان شائ الله خدا گل پسرتونو بهتون ببخشه. با افتخار لینک شدید بازم بهمون سر بزنید
مامان عليرضا
پاسخ
سلام عزیزم.ممنونم. ما هم شما رو با افتخار لینک کردیم.به جمع دوستان علیرضا خوش اومدید
خاله سانی
15 مهر 93 13:03
ای جوونم میدونسته سمت کی بره دیگه بنیتا هم هروقت یه چیزی میخواد و بقیه بهش نمیدن میاد من از میخواد چون میدونه نه نمیگم وااای چه هلوی تر و تمیز و خوردنیییییی ادم دلش میخواد یه لقمش کنه ایشا.. همیشه گردش عزیزم..امان ازین پله هااا قربون خوابیدنت برم عزیزم
مامان عليرضا
پاسخ
دنیای بچه هاست دیگه همه ی قشنگی دنیا رو دست اونی میبینن که بهشون چیزای مورد علاقشون رو میدهفدای بنیتا کوچولو نظر لطفته عزیزم. خدا نکنه خاله سانی جون بنیتا جون رو ببوس
انسیه
15 مهر 93 13:43
وااااااااااااااای چه هلویی آدم دهنش آب میوفته بووووووووووووووووووس
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون انسیه جون
انسیه
15 مهر 93 13:44
مرسی که با اینکه من کم پیدام شما بهم سر میزنی دوستت دارم بوس بوس
مامان عليرضا
پاسخ
این چه حرفیه عزیزم ما دلمون برای محمد پارسا تنگ میشه و میایم پیشتون.از طرف ما ببوسش
خاله
15 مهر 93 14:59
عزيز دل خاله 😍فداى شيرين كاريات😜 الهى قربونت برم دلم برات تنگ شده 😔😢 كى مياى پيشم عزيييييزم😘
مامان عليرضا
پاسخ
سلام خاله جون. جمعه میایم و تا آخر هفته ی بعد خونتونیم
مریم مامان آیدین
15 مهر 93 16:03
سلام الهام جون خوبین دوستم این هلو کوچولورو قربووون ممنون علیرضا جونی کامل دوره های بیلیارد رو گذروندم و خوب خوب یادش گرفتم چه عکسای خوشگلی از جوجو و دریا گرفتی....با اینکه الان همسری بگه بریم شمال محوش میکنم ولی اون دیوار کوچه ساحلی حسابی دلمو برد قربون دمپایی پوشیدنش برم من...دوستم اشتباه منو نکن و از الان دمپایی بدون پشت بده بپوشه یاد بگیره....منم پاستوریزه بازی دراوردم و دیر به آیدین دمپایی دادم و هنوزم کامل مسلط نیست و خنده دار راه میره یعنی من عااااشق اون مدل خوابیدنشم ببوس پسر عسلی مارو دوستم
مامان عليرضا
پاسخ
سلام مریم عزیزم.خوبیموخدا رو شکر خدا نکنه عزیزم. خواهش میکنم خاله جون فقط مدیونید اگه به مربی دیگه ای برای رفع اشکالتون رجوع کنید باید بیاید پیش خودم تا فوت کوزه گری پرتابشم بهتون بگم قربونت برم عزیزم.اتفاقا اگه همسری پیشنهاد داد حتما قبول کن هوا انقدر خوبه که آدم دلش نمیخواد اصلا بیاد توی خونه.با اینکه امروز بارونی بود ولی نمیدونی چقدر هوا باحال بود.اینارو گفتم تا اغفال شی و بیای اتفاقا خودمم بهش فکر کرده بودم که بدون بند براش بگیرم ولی به قول خودت بخش پاستوریزه ی بدنم اجازه نداد.شاید بگیرم براش تو خونه به عنوان رو فرشی بپوشه تا عادت کنه.رفتم تو فکر خواهر قربون آیدین جونیم برم من که با دمپایی خنده دار راه میره فدای تو خاله ی مهربون.تو هم عسل منو ببوس
الهه مامان مبین
15 مهر 93 17:27
سلام به روی ماهت عزیزم . وای بازم هوس شمال کردم . ولی میدونم الان هوا سرده به خاطر مبینم دستم بسته ست . قربون اون عکسای خوشگلت نفسم . قربون اون بازی کردنت ... ای خدا چقدر از دستت خندیدم الهام جون . ایشالا همیشه شاد باشی و سلامت دوست خوبم
مامان عليرضا
پاسخ
سلام به روی ماه دوست جون خودم عزیزم.اتفاقا الان هواش خوبه بعدا سرد میشه البته سوز سرما رو داشت ولی چون علیرضا گرماییه خدا رو شکر مشکل ندارم.این دو سه روزه دلت نخواد هوا بسی دو نفره بود تا علیرضا میخوابید با همسری میدویدیم تو حیاطفدات شم الهه جون.ممنون بابت دعای قشنگت.شما هم همین طور ببوس پسر فر فری خاله رو
الهام مامان علیرضا
15 مهر 93 20:30
عزیزم یاد زمانی افتادم که علیرضا تازه پله ها رو بالا پایین می رفت چقدر هم نگران افتادنش بودیم و دنبالش می دویدیم الهام جون مامان و خواهرت حق دارن دل تنگ یک همچین هلویی بشن مراقبش باش سرما نخوره. من و داداشم که سرما رو خوردیم عکس ها خیلی قشنگه تا می تونی از شمال بودن استفاده کن که اینجا هوا خیلی خشکه روزهای خوبی داشته باشی
مامان عليرضا
پاسخ
وای خدا.نگو الهام جون از نگرانی دارم خل و چلم میشم.همش تو استرسم و باید دنبالش بدوم. کم هم نمیاره پسره هزار ماشالا نظر لطفته عزیزم ای وای.ناراحت شدم دوستم.ایشالا که بهتر بشید چهارشنبه عصر به هوای دلنشین و آلوده ی تهران برگشتیم دوستم. ممنون عزیزم.شما هم همینطور
نی نی عکس
15 مهر 93 23:23
ماشاالله چه بچه نازی از بچه ها و نی نی های خوشگل تان عکس بگیرید و برای ما ارسال کنید. ما ضمن نمایش عکس ها در سایت، به آن ها جایزه می دهیم www.niniaxs.ir/
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون
مامان آني
16 مهر 93 9:45
قربون اين هلوي شسته و تميز ، بازم كه مثل هميشه عكسات خيلي عاليه اسكلت خطر هم خوب بود. كفش بازيشم خيلي باحاله آرام هم خيلي دوست داره مدل خوابشم مثل آرامه در كل هميشه شاد باشيد
مامان عليرضا
پاسخ
مرسی خاله جون مهربون قربون آرام جون برم که مثل علیرضاست و اونم شیطونه ممنون.شما هم همینطور
مریم مامان آیدین
16 مهر 93 13:59
__000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__* ______________** علیرضای خوشگلم...روزت مبارک باشه جوجو نازم
مامان عليرضا
پاسخ
مرسی خاله ی مهربون
مریم
16 مهر 93 21:36
سلام علیرضا جونی ان شالله همیشه سلامت باشی به وبلاگ آرین کوچولو هم سربزن
مامان عليرضا
پاسخ
سلام.ممنون خاله جون.حتما میایم
الهه
17 مهر 93 14:12
سلام عشق من.دورت بگردم با اون خنده های خوشگلت آفرین به شما که یاد گرفتی از پله ها بری بالا جیگر طلای من به مامان الهام سلام برسون خودتم از طرف من ببوس
مامان عليرضا
پاسخ
سلام ایللهه.(شمال انقدر ایللهه ایللهه کرد که میخواستیم برگشتنی بیایم خونتون) سلامت باشی دختر خاله جون.به همه سلام برسون. تو هم خودتو آبجی و مامانتو ببوس
مریم
17 مهر 93 16:04
سلام عزیزم با افتخار لینک شدی
مامان عليرضا
پاسخ
سلام ممنون.ما هم شما رو لینک کردیم.به جمع دوستان علیرضا خوش اومدید
خاله سانی
18 مهر 93 16:10
سلام خوشگلم روزت باشه عزیزممم ببخشید با تاخیر تبریک میگم یه کم درگیر بودم..همیشه شاد باشی عزیزم
مامان عليرضا
پاسخ
سلام.ممنون سانی جون.ما هم به بنیتای خوشگلمون تبریک میگیم شما هم همینطور
مامان اعظم
18 مهر 93 18:00
کوشولوی شیطون
مامان الهام
19 مهر 93 15:41
عزیز خاله روزت مبارک ببخشید که با تاخیر بهت تبریک گفتم چه عکسای خوشگلی میبوسمت گلممممممممممممممم
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون خاله جون.
مينا مامان اميرعلي
23 مهر 93 14:37
چه زودزود ميرين شمال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خوش به حالتون..... ما از وقت اميرعلي بدنيا اومده اصلا مسافرت نرفتيم
مامان عليرضا
پاسخ
شمال برای ما مینا جون یه جور توفیق اجباریه و تقریبا خیلی وقتا فقط به خاطر همسری میرم.سفر با علیرضا واقعا برام سخت و مشکله. ایشالا که شما هم بتونید برید
مامان رادین
28 مهر 93 16:27
سلام عزیزم پسر نازی داری خدا نگهش داره واستون انشالله زود تر خوب شه و دندون هاش هم رو میشن...
مامان عليرضا
پاسخ
سلام.ممنون نظر لطفتونهایشالا و ممنون از دعاتون