عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

عليرضا دنياي مامان وباباش

شیطنت های علیرضا و جشن دندونی روشنا جونی

1393/7/1 1:18
نویسنده : مامان عليرضا
987 بازدید
اشتراک گذاری

سلام همه ی زندگی مامانHello

دلم برای نوشتن برات تنگ میشه ولی هزار ماشالا انقدر شیطون شدی که وقت نمیکنم سرم رو بخارونم و به کارای خونه برسم چه برسه بخوام برات بنویسم.هر از گاهی توی دفتر خاطراتم برات یه چیزایی مینویسم ولی اینجا چون فقط باید توی تامی باشه که شما خوابی برام خیلی سخت شده.

انقدر ننوشتم و ذهنم درگیر شده که نمیدونم باید برات چی بنویسم.

بذار اول از این چند وقتت بگم که حسابی بلا شدی و دل میبری و شیطنت میکنی و هر روز بزرگتر شدنت  و حساسیتت روی خیلی چیزها رو که بیشتر از قبل شده میبینم و قند توی دلم آب میشه و هر از گاهی به بابا میگم دستم درد نکنه عجب چیزی زاییدمقه قههولی طبق روال معمول که فوق تخصص در ضایع کردن احساسات آدما داری  یه خرابکاری میکنی و بابا میگه آره دستت درد نکنه و قاه قاه به ریش من میخندهخندهمنم سریع میگم از خودم راضیم دستم درد نکنهخندونک.

تعداد کلماتت خیلی زیاد شده و تقریبا متوجه اکثر حرفامون میشی و  خواسته هات رو به هر طریقی شده بهمون میفهمونی.از مبل ها و میز وسط حال به راحتی بالا میری(البته هنوز تعدادی از مبل ها صندلی ها هست که نیاز به کمک داری ولی خونه ی خودمون و بابا ممد و مامان راضی بدون کمک بالا میری)

توی حرفا و کارهایی که میکنی یه ایول گفتنته که عاشقشم.دوتا دستت رو میبری بالا سرت و میگی اوول.ومنم هر جا باشم خودم و میرسونم و میچلونمت.امروز داشتم تقویم رو نگاه میکردم ببینم کلاسای بابا از کی شروع میشه که از دستم گرفتی و مشغول بازی شدی چند لحظه بعد دیدم گذاشتی جلوت و داری هی میگی اوول اوول منم دیدم سرت گرمه مشغول جمع و جور کردن خونه شدم که دیدم بابا صدام کرد و یه عکس توی تقویم نشونم داد.یه مرده دوتا دستاشو برده بود بالای سرش و خوشحالم بود.تو اونو که دیده بودی ایول گفتنت شروع شده بودبغل.

کاری داشته باشی و متوجه نشیم دستمون رو میگیری و میبری و نشون میدی.این کار رو حداقل روزی صد بار با منو بابا انجام میدی و خیلی وقتا هم الکی این کار رو میکنی طوری که دستامونو مجبوریم بده جوجو ببره تا بیخیالمون شیزبان

به شدت به گوشی من وابسته شدی و از این موضوع خیلی ناراحتم.روزی 30 بار باید کلیپ های مورد علاقت رو نشونت بدم و جدا از اینکه از تکراری بودنشون کلافه شدم ضرر موبایل رو نمیتونم نادیده بگیرمخطا

خیلی ددری شدی و تو خونه همش داری میگی دد.بابا بعضی وقتا دلش به رحم میاد و میبرتت بیرون ولی بس که شیطونی یه ساعته برت میگردونه و توبه میکنه.منم به خاطر دستم خیلی نمیتونم ببرمت چون باید بعضی جاها بغلت کنم و خیلی تکون میخوری تا چند روز دست درد دارم.دلم میخواست هر روز ببرمت ولی واقعا نمیشه و نمیتونم.ایشالا بزرگتر که شدی و بیشتر درک کردی و شناختت رو محیط اطراف بیستر شد حتما بیشتر میریم.

منو بابا دیشب برای اولین بار شما رو دوتایی بردیم پارک.قبلا جدا جدا برده بودیمت ولی هیچوقت دوتایی نبرده بودیمت تا بازی کنی.یه ساعتی بیرون بودیم و خیلی بهت خوش گذشت.توی اون لحظات لذتی رو تجربه کردم که شیرینی خاصی داشت.برق شادی رو توی چشمات میدیدم و از این بابت هم من هم بابا خوشحال بودیم.تا خسته نشدی و خودت نیومدی بغلم دلم نمیخواست بریم خونه ولی خودت پیش قدم شدی و به محض رسیدن به خونه هم خوابت بردمحبت

اما روز جمعه و جشن دندونی روشنا جونی و دیدار با اقوام:

جمعه رفتیم باغ بابا شعبون .خیلی وقت بود که نرفته بودیم.دایی مصطفی کلی بهش رسیده بود و یه عالمه چیزی کاشته بود.منم که عشق چیدن سبزیجات.کلی حال کردم تو باغ.

خیلی وقت بود که اقوام رو ندیده بودیم و دیداری تازه کردیم و خوش گذروندیم.جمعه تولد عمه طاهره هم بود و با یه هماهنگی با دایی مصطفی اینا عمه رو هم سورپرایز کردیم و خیلی خوشحال شد.

ادامه ی مطلب عکسامونه:

 

 

 

پسر تمیز از حموم در اومده:

پسر عشق آسانسور و ددر مامان که نمیذاره مهمونا برن خونشون:

خونه ی مامان راضی بودیم که آریا و دوقولوها اومدن اونجا این ورژن جدیدشونه:

فرفری رو ببین داره چه جوری به دوربین نگاه میکنهخنده

اینم دوقولو ها:

صدات نمیومد و یه دفعه دیدم رفتی پشت مبل و داری با سیم آنتن بازی میکنی:

اینم باغ و جشن و دندونی:

روشنا جونی:

زهرا جونی:

علی کوچولو:

عشق من بالای سر علی کمین کرده:

کیک خوشمزه روشنا و عمه طاهره:

حسین که داره به شما آش میده:

دراز و نشست در پشت کامیونت:

اینم پسر طلایی توی پارک:

عشق مامان بدون که خیلی میخوامت.شبت بخیر عزیزم

پ.ن:خدا رو شکر مشکل بیرون رویت از روز پنجشنبه کاملا حل شده و زندگی مجددا به روی ما لبخند زد.از همه ی دوستان که نگران حالمون بودن و برامون دعا کردن بی اندازه ممنونم.خدا غنچه هاتونو براتون نگه داره.

پسندها (4)

نظرات (6)

الهام مامان علیرضا
1 مهر 93 10:17
وای الهام جون منم حال شما رو دارم مدت هاست چیزی از علیرضا ننوشتم و نمی دونم باید از کجا شروع کنم تاری دیدم هم که مزید بر علت شده ایشالا که باقی الصالحاتتون باشه الهام جون. عکس ها خیلی زیبا شده مثل همیشه گرچه من تا به تا می بینم چه جالب که اجازه نمیده مهمونها برن. مشخصه خیلی مهمون نوازه
مامان عليرضا
پاسخ
وای خیلی حس بدیه.سر در گمی و عذاب وجدان توام باهم ایشالا که بهتر بشی عزیزم زنده باشی دوست خوبم فدای تو .مهمون نواز برای یه دقیقشه.اصلا فکر نکنید میخواسته با مهمونا بره ددرا نه نمیخواسته مهمونا برن
مامان دانیال&ویانا
1 مهر 93 11:38
سلام به عشق ناناز و خوشمزه خودم من شرمندتونم که دیربه دیر میام بوخودا در کم کنید یه چیز دیگه اینکه بیشتر وقتا میام ها همه چیز رو هم میخونم ولی یهو ویانا بیدار میشه یا دانیال کار خطرناک میکنه مجبورم سیستم رو خاموش کنم و برم پی کارم الهی خاله به قربونت بره نفسم عاشقتم خدا رو شکر که کامل خوب شدی عزیزمممممممممم ایشالا همیشه تنت سالم باشه وای خاله هزار ماشالا بهت چقدر شیطون و بلا شدی دقیقا وقتی نوشته ها رو میخونم و عکسات رو میبینم یاد وقتی میافتم که دانیال دقیقا همسن الان شما بود شیطووووووووون و بی کله فقط خیلی این سن برات خطرناکه و مامان بابا باید 4چشمی دنبالت باشن که خدایی نکرده به خودت آسیب نزنیوای خواهر عجب چیزی زاییدی آدم از دیدنش سیر نمیشه عاشق اون نشستنت تو آسانسورم دلم میخواست اون لحظه بودم و اون رون تپلت رو گاز گازی میکردم آها اون عکس دراز و نشستت تو کامیون واااااااای مردم از خنده دیونتم پسر طلاااااااااااااااااااا بوووووووووووووووووووووووووس
مامان عليرضا
پاسخ
سلام محبوبه جونم.درکت میکنم کاملا.من تو همین یدونه بچه موندم چه برسه به تو با دوتا!همین که وب هاشونو آپ کنی قبولت داریم ممنون خاله ی مهربون. خیلی نگهداریش سخت شده و معمولا از دستش آسی میشم و هر از گاهی دادم میره هوا دیدی چی زاییدم؟ انقدر بچم مهمون نوازه ها میبینی!مامانم گازم گرفت خاله جون خیالت راحت یه همچین پسر ورزشکاری دارم من ببوس دوتا گل خوشملت رو
مریم مامان آیدین
1 مهر 93 12:10
سلام الهام جونم اولا خدارو شکر که حال علیرضای خوشگلم خوبه....خیلی خوشحال شدم اون مشکل حل شد و بعدش قربون این اوول گفتناش برم من.جوجو کوچولو وای یاد آیدین افتادم ....روزی هزار بار دست کشیدن به صوی مقاصد نا معلوم از روی فضولی وروجک ها قربونت برم که بازم رفتی باغ و آب بازی....شیطونک تو آسانسور چیکار میکنی چقدرم خوشگل تابو سرسره بازی میکنه....میدونم چه حس خوبی داشتی دوستم....ایشالا قلباتون همیشه لبریز از این حس ناب باشه خیلی ببوس پسر طلایی رو
مامان عليرضا
پاسخ
سلام مریم جونم.فدای تو دوست مهربون اوول به شما خاله ی مهربون و آیدین طلایی مقاصد نامعلوم رو خوب اومدی.واقعا نامعلومه و همین آدمو کلافه میکنه واقعا حس خوبی بود. ممنون که همیشه باهامونی و برامون دعای قشنگ میکنیتو هم پسر شیرین زبونت رو ببوس
خاله سانی
1 مهر 93 13:19
چقدر خوب که حال علیرضا جون خوب شد خیلی خوشحال شدم دوست خوبم قربون شیرین کاریهات فسقلی چه عکسای قشنگی هم گرفتی..ایشا.. همیشه شاد باشی عزیزم.چقدر نی نی دارید تو فامیلتونا علیرضا جون هم بازی زیاد داره..خدا همشونو حفظ کنه دراز نشستم میزنه پسر ورزشکار.چه کارای با مزه ای میکنن این بچه ها
مامان عليرضا
پاسخ
فدای تو سانی عزیزم نی نی هم سن خیلی داریم.فقط امیدوارم که برای هم دوستای خوبی باشن ببوس بنیتاجونمو
مهتاب مامان اریا
1 مهر 93 15:12
ایول به الی که به نظر من مطلب داره و هی اپ میکنه پس من چی بگم الی که ماهی یکبار سراغ کارای اریا میریم خدلروشکر که حال علیرضا خوب شده به به تولد کیک اش کادو مبارک باشه ایشالله تولد 2 سالگی علیرضا جان ممنونم که عکس اریا من و دو قلو های ما هم تو وب گل پسرت میزاره بزن اون دست قشنگ اره الی اریا تازه کوچک کلی دردسر درست میکنه چه برسه به علیرضا مواظبش باش
مامان عليرضا
پاسخ
خب اینکه از تنبلیته و منم بارها بهت گفتمبذار آریا که به سن علیرضا برسه میفهمی چرا میگم کم کاری میکنم.این وروجکا هر روز برات یه کار جدید میکنن بابا جونم تشکر لازم نیست اینو بارها بهت گفتم من عکس بچه های فامیلمون رو میذارم خب آریا هم بچه ی فامیلمونه دیگه.تازه بماند که کلی هم دوستش دارم فر فری رو. ببوسش از طرف من که دلم برای بپر بپراش تنگ شد
مامان عسل 
6 مهر 93 16:27
---------------------------_(/_\) -------------------------,((((^`/-سلام مامی علیرضا خداپسرگلت ------------------------((((--(6-/- رو حفظ کنه بیابه وبلاگ عسلم تاباهم ----------------------,(((((-,,----/دوست بشیم گلم --,,,_--------------,(((((--\"._--,',; -((((\\-,...-------,((((---\----`,@) -)))--;'----`"'"'""((((---(------´´ (((--\------------(((------/ -))-|-------آپم-زود بيا-----| ((--|--------.-------'-----| ))--/-----_-'------`t---,.') (---|---y;---,-""""-./---/\-- )---/-.\--)-\---------`/--/ ---|.\---(-(-----------\-\' ---||-----//----------\\'| ---||------//-------_\\'|ا ---||-------))-----|_\--|| ---/_/-----|_/----------|| ---`'"------------------\_|
مامان عليرضا
پاسخ
سلام.ممنون.خدا دختر گل شما رو هم حفظ کنه. با افتخار لینکتون کردیم.به جمع دوستان علیرضا خوش اومدید