علیرضا در آرایشگاه
سلام قشنگم.
امروز بعد از ظهر با مامان راضی بردیمت بیرون تا هم من بعد از مدت ها برای خودم خرید کنم هم شما یه هوایی بخوری.توی راه که داشتیم میرفتیم چشمم خورد به یه آرایشگاه مردونه که توش ماشین شارژی داشت.مدتها بود که تو فکر این بودم که ببرمت و موهات رو کوتاه کنم.خونه چند بار تلاش کرده بودیم و هر بار نصفه نیمه ولش کرده بودیم.با آرایشگرش که صحبت کردم و موهات رو دید گفت میتونه کوتاهش کنه.رفتیم و من یه دوری توی مغازه ها زدم و موقع برگشت پشیمون شده بودم که ببرمت حتی از کنارش رد هم شدیم ولی دوباره برگشتیم و تصمیمم رو عملی کردم.
توی ماشین نشوندیمت و خیلی سریع شروع کردی به چرخوندن فرمون و کلی هم ذوق کردی.تا اینکه برات پیشبند بستن و شروع کردی به تقلا کردن که درش بیاری.وقتی دیدی بی فایدست دوباره شروع کردی به بازی.آقای آرایشگر هم برای شما آهنگ های ماشین رو زد و با یه صبر عجیبی موهات رو کوتاه کرد.کلی هم وسطش باهات بازی کرد و طفلکی کلی برات ادا در آورد تا بخندی.نزدیک نیم ساعت طول کشید بس که وول میخوردی ماشاا... .یه جاهایی که میرسید یه بغضی میکردی و گریه میکردی دوباره یه خورده وقت که میگذشت آروم میشدی و به کارش ادامه میداد.طفلکی وقتی دید داری گریه میکنی یکی دیگه از دوستاش رو هم صدا زد و اون سشوار رو روشن میکرد و به سمت خودش میگرفت و ادا در میاورد تا اون یکی موهات رو کوتاه کنه.سرت رو درد نیارم عزیزم تا موهای شما کوتاه بشه کله ی اون دوتا رو کچل کردی.بیچاره رو پیشونیش کلی دونه ی عرق بود(عین این دکترای جراح)
تشریف بیار ادامه ی مطلب خودت رو ببین:
این عکسارو قبل از اینکه ببرمت بیرون ازت گرفتم داشتی با یه دستمال گاز رو تمیز میکردی.انقدر ناز این کارو کردی که کلی بوست کردم.از بس این چند وقته دستمال دستم بوده انگاری شما هم یاد گرفتی
انگار زمینم کثیف بوده
کابینتم لک شده
قربون پسر تمیزم
واما شما در آرایشگاه در پوزیشن های مختلف به همراه آقای آرایشگر مهربون
اینم شما گل پسر بعد از خاتمه ی اولین اصلاح در آرایشگاه
آخر سر هم برای دلبری بیش از حد کلی سخنرانی فرمودی و برای تشکر از زحمات آقای مهربون آرایشگر تا بهت گفت علیرضا بیا بغلم رفتی بغلش تا یه وقت احساس نکنه که برات یه غریبه بودهو ناراحت بشه