عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

عليرضا دنياي مامان وباباش

جشن تولد یکسالگی علیرضا خان

1393/3/24 0:54
نویسنده : مامان عليرضا
960 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام پسر یکسال و یک روزه ی مامان.

دیشب برات تولد گرفتیم و کلی میخواستیم خوش بگذرونیم.ولی صد حیف که شما از شب قبلش تب کردی و منم تا صبح چشم روی هم نذاشتم.دو شب بود که زیاد شیر میخوردی برای همین خیلی کم خوابیده بودم.کارهای خونه و درستیدن غذاها هم بود و حسابی خستم کرده بود میخواستم شب قبل از تولدت بخوابم که اونم قسمت نشد.صبح ساعت 6 تا 9 خوابیدی و من فقط تونستم آشپزخونه ای که دیروز با هزار زحمت تمیز کرده بودم و توی یه چشم بهم زدن داغون شد رو تمیز کنم(عکسشو برات میذارم.عکس گرفتم تا عمق فاجعه رو درک کنی با اون همه کار برای تولد قوز بالا قوز دیدن داره.زود پزم این بلا رو بر سرم آورد.هنوز بلد نیستم باهاش کار کنم و پیچ تخلیه ی هواشو همیشه بر عکس میچرخونم ولی این بار داغونم کرد)

بیدار که شدی تا ساعت 11 یه کله شیر خوردی و منه طفلکی که هنوز صبحانه نخورده بودم و دیشبم به خاطر مشغله ی زیاد شام نخورده بودم دیگه توان نداشتم هر یه مکی که میزدی انگار داشت جون از تنم در میومد.تبت رو اندازه گرفتم پایین اومده بود و خیالم یه کم راحت تر شده بود.

ساعت 8 به مامان راضی زنگ زده بودم و وقتی فهمید مریض شدی و منم هیچ کاری نکردم و تا بابا حبیب بیاد و بخوان بیان دیر میشه گفت به بابا محسن بگم بره دنبالشون.ولی من یه عالمه هنوز خرید داشتم که باید حتما همون روز خریداری میشد و یه سری از چیزهایی هم که میخواستم تا اون لحظه هنوز پیدا نکرده بودم.خلاصه که قرار شد مامان راضی خرید هامو انجام بده بعد بابا بره دنبالشون.(ساعت 2 اومدن)

مامان راضی و خاله زهرا که اومدن حالت بهتر بود و بابا محسن بردت خونه ی بابا ممد تا ما کارها رو انجام بدیم.200 تا بادکنک خریده بودم تا طرح تم تولدت رو برات درست کنم ولی متاسفانه وقت نشد و اصل تزییناتم که اون بود بهم خورد.خونه رو خیلی ساده تزیین کردیم.تازه اونم اگه شبنم و خاله زهرا نبودن وقت نمیکردیم.

اما تیر خلاص رو وقتی خوردم که ساعت 6 که با عمه طاهره به صورت له شده پر از خواب اومدی و من چشمم به گوشه ی چشمت افتاد و دیدم کبود شده.کم مونده بود پس بیفتمکاشف به عمل اومد که با محیا جونی یه لحظه تنها موندی و تاکید شد فقط یه لحظه که با صدای گریه ی شما همه هجوم بردن و دیدن که شما زمین افتادی و گریه میکنی.حالا این وسط چه حادثه ای رخ داده الله و اعلم.مم  محصلم یا حتی  محصلخلاصه که خود خوری کردم و با گفتن بچن دیگه اضطراب ها رو فیصله دادم آخه همه ی نگاه ها توی دهن من بود.

خوابوندمت و بقیه ی کارها رو انجام دادیم.مهمونها یه کمی دیر اومدن.با اینکه گفته بودم ساعت 6 و فامیل های بابا معروفند به آن تایمی ولی با شانس خوب من همه بد قول شدن و ساعت 7 به بعد اومدن.

مهمونا:دوتا خانواده ی پدر بزرگ هات- عمه مریم اینا-خانواده ی عمه زهرای بابا- خانواده ی عمه فاطمه ی بابا- خانواده ی عمو علی ی بابا.جمعا 24 نفر.

شما هم بعد از خواب حالت یه کم بهتر شده بود.ولی خیلی خسته بودی و بی حال برای همین نشد ازت زیاد عکس بندازم.با هر کسی هم که میخواستی عکس بگیری کلی گریه میکردی.(اینم از شانس باحاله منه دیگه)بازم خدا رو شکر میکنم.

بریم سراغ تولد میکی موسی علیرضا خان که نتایج شب زنده داری های من این شد که میبینید(از ساناز عزیزم مامان محمد متین جان بابت ایده هایی که بهم داد صمیمانه تشکر میکنم)

 

glitters of happy birthday Mickey Mouse

اول تزیینات:

کارت دعوتمون:glitters of happy birthday

 

خوشامد گویی :زبانکده محصل

رد پا:

فلش مسیر یاب:

تزیینات اتاق که اونجوری که توی نظرم بود نشد:

میز تنقلات و بقیه ی هنر نمایی هام:خندونک

اینام هنر نمایی های منو خاله زهرا در راستای تزیینات میکی موسی غذاها:

این دوتا بالایی ها خیلی میکی موسی بود مگه نه؟خنده

ژله ها:

نوشیدنی ها:

سفره ی شام که در اوایل چیدمان عکس انداختم چون نمیتونستم مهمونا رو تا چیده شدن کامل سفره منتظر نگه دارم.

واما خوشمزه ترین میکی موس دنیا:

که شد این:

اینم عکسای خوشمل پسری:

هر کاری میکردیم بشینی و به دوربین نگاه کنی نشد که نشد.به یه ذوقی میرفتی سمت گلدونمون.منم یکی از گلاشو کندم و گذاشتم جلوت که مثلا بهتر شه ظاهرا گند زدمزبانکده محصل

نشوندمت رو میز و سریع انگشتت رو کردی تو کیک:

سریع دستت رو پاک کردیم و لحظه ای بعد اومدیم بریم کنار تا باز ازت عکس بندازم که سر خوردی رو میز و دستت تا آرنج کشیده شد رو کیک و از ترس تا چند دقیقه گریه کردیزبانکده محصل

گل پسری اینجا داری نا نای میکنی:

واما شما در اوج خستگی:

عاشق این عکستم:

اینم کادوهای شما:

اینم کادوی مامان راضی اینا که اصلا نمیذاری دستت بمونه و منم حسابی غصه میخورم

منو بابایی قرار بود برات یه پلاک رو بخریم ولی مامان راضی گفت میخواد که اینو ازشون به یادگار داشته باشی و ما هم قبول کردیم و به جاش بابا محسن برات پول ریخت به حسابت.

اینم حسن ختام جشنمون که تو حیاط برگذار کردیم:

اینک گیفت تولدت که به عنوان یادگاری به مهمونا دادیم:

و اما بخش وحشتناک ماجرا آشپزخونمون که قولشو بهت دادم:

 

دیدی چی به سرم اومد؟میتونی حالمو با اون همه کار درک کنی؟گریه

 اینم جشن تولدت که با همه ی سختی هاش خدا رو شکر خوب برگذار شد.

 

 

 

پسندها (10)

نظرات (25)

مامان عرفان
25 خرداد 93 15:15
قشنگ شدی گل شدی شدی عروسک عزیز من گل من تولدت مبارک
مامان عليرضا
پاسخ
تولدت مبارک تولدت مبارک ممنونم دوست خوبم
مریم مامان آیدین
25 خرداد 93 15:50
عزیزم علیرضای نازم تولدی مبـــــــــــــــــــــــــــــــــارک کوچولوی خوشمزه الهی صد ساله بشی الهام جونم خیلی خسته نباشی و خیلی همه چیز قشنگ بود میبینی ترو خدا هر وقت یکی همه کاراش رو برنامه جلو میره میگم چطور میشه ؟؟ پس چرا همیشه خدا من کارام دقیقه 90 به هم میخوره؟؟ الان میبینم شما هم همینجوری شدی اما مهم نیست خدارو شکر که تبش چیز مهمی نبود خدارو شکر که پیشونیش آسیب جدی ندیده و خدارو شکر که همه چی خوب و قشنگ برگزار شد خیلی زحمت کشیدی مامان مهربون الهی همیشه جمع 3 نفرتون خوش وشاد و سلامی باشه
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم خاله جون. انقدر اعصابم خورد شده بود که خد میدونه.خدا رو شکر که مشکل بزرگی پیش نیومد. ولی از تب علیرضا نگو که به شدت مریض شده و داغونمون کرده البته دوست جونم جا داره بگم پای چشمش کبود شده به خاطر بازی با دختر عمش قربونت برم مریم جون.خدا آیدین نازنینم رو برای شما حفظ کنه.
مامان اعظم
25 خرداد 93 17:08
سلام تولد این گل پسر مبارک همه چی خوشکل و با سلیقه...به به
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم خاله ی مهربون.
میترا(مامان مهران)
25 خرداد 93 20:00
تولد گل پسر مبارک
مامان عليرضا
پاسخ
مرسی میترا جونم.مهران جان رو ببوس
فاطمه مامان نازنین زهرا
26 خرداد 93 0:23
ای جااااااااااااااااااااااااانم تولدت مبارک گل پسر خاله جونخیلی قشنگ و باسلیقه بود. تمتم جالب بود مامانی دوست جونم خسته نباشیییییییییییی ان شااله جشن 1000 سالگیش به نظر من قشنگی هر جشنی به اتفاق هایی که دوروبرمون می افته. همین ها می شن خاطره
مامان عليرضا
پاسخ
سلام ممنونم خاله جون. از تعریفتون هم ممنونیم. منم با نظر شما کاملا موافقم.
مریم مامان آیدین
26 خرداد 93 1:41
الهام جونم آیدین هم شب قبل از تولد 1 سالگیش مریض شد و فکر میکنم عوارض واکسن بود و من تولدو کنسل کردم و فرداش در حد کیک و شمع خانواده همسری زحمت کشیدن و براش جشن گرفتیم آخه اولین مریضیش بود و منم شدیدا هول شدم ایشالا چیز مهمی نیست گلم نگران نباش بعد این سن همیشه زخمی میشن و بیشتر مریض میشن ایشالا تنش شاد و دلتون همیشه خوش باشه ببوس خوشگلمو
مامان عليرضا
پاسخ
نمیدونم چرا همیشه وقتی انتظارش رو ندارم برام از این جور اتفاقات میفته! ولی با اینکه از الان به بعد همش زخمی میشن و باید بیشتر مراقبشون باشیم کاملا موافقم. بابت دعای قشنگ ممنون دوست خوبم.شما هم عزیز دلمو ببوس
elahe
26 خرداد 93 10:48
الهی فدات بشم که چشمت اوف شده.تولدت مبارک عشقولانس من.ایشالاتولد 120 سالگیت الهام جون تو هم خیلی زحمت کشیدی خسته نباشی
مامان عليرضا
پاسخ
مرسی الهه جونم. سلامت باشی عزیزم
مامان شیرین خانم
26 خرداد 93 13:00
علیرضا جونم خاله تولدت مبارک.قند عسلم همیشه سالم باشی عزیزم. عزیزم حالا مهمونای شما دیر هم که شد اومدن مهمونای ما البته از طرف بابایی فقط یکی از عمه های دخترم اومد.بی هیچ دلیلی...تزئیناتشم خیلی قشنگ شده دست شما و خاله جون قند عسل درد نکنه...
مامان عليرضا
پاسخ
مرسی خاله جون. انقدر اعصابم خورد میشه مهمون قول بده جایی بره و بعدش نرهچی کشیدی دوستم توی اون لحظه حالت رو درک میکنم. مرسی بابت تعریفت دوستم
مامان آني
26 خرداد 93 14:43
تولدت مبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارك آقا پسر گل همه چيز عالي بود دست ماماني درد نكنه براي پست جديد رمز نداشتم تا بخونم شرمنده
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم خاله جون. دوستم رمز مطلب رو براتون فرستادم.
مامان روشنا
26 خرداد 93 14:52
سلام به گل پسر و مامان هنرمندش.امیدوارم همیشه در کنار هم خوب و خوش باشید و هر روزتون لبریز شادی باشه.الهام جون ...........اجازه ...............منم عکس آتلیه میخوام ببینم .اگه میشه؟؟؟ سلام خاله جون.ممنونم از دعای قشنگتون.
مامان عليرضا
پاسخ
تو که عزیزمی.الان برات میفرستم ببوس جیگر طلا رو
مهتاب مامان اریا
26 خرداد 93 15:11
الهام جونم دختر دایی عزیزم خسته نباشی ایول همه چی عالی زیبا .
مامان عليرضا
پاسخ
فدات شم مهتاب جونایشالا برای تولد آریا پست بذاری ببینیم
مامان اعظم
26 خرداد 93 22:51
به منم رمز بدین لطفا
مامان عليرضا
پاسخ
براتون خصوصی فرستادم عزیزم
ابجی سجا
27 خرداد 93 15:49
فداتشم مباركه عزيزم 120ساله شي قربونت برم من
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم عزیزم.
ابجی سجا
27 خرداد 93 15:50
اپیــــــــــــــم
مامان عليرضا
پاسخ
اومدیم
مامان الهام
27 خرداد 93 16:49
علیرضا جون تولدت مبارک عزیزم انشاالله همیشه شاد باشی و سایه ی پدر و مادر مهربونت همیشه بالای سرت باشه مامانی همه چیز عالی بود دستت درد نکنه
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون خاله جون. ممنونم بات تعریفت دوستم
sepide
27 خرداد 93 23:27
man ramz mikham chon hamash miyamo alireza jonamo mibinam
مامان عليرضا
پاسخ
سلام عزیزم.ممنون که به ما سر میزنی. رمز رو برات خصوصی فرستادم
اقازاده
28 خرداد 93 14:05
مبارکه به به چه جشن تولده قشنگی
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم خاله جون.
مامان حدیثه سادات
28 خرداد 93 19:16
واااااااااااااای چقدر سختی کشیدی مامان مهربون حسابی خسته شدی... خدا قوت. و حالا......... تـــــــــــولد تــــــــــــولد تـــــــــــــــــــــــــــــــولدت مبارک.. مبارک مبارک تولدت مبارک علیرضا جووووووووووووون یک ساله شدنت مبارک. ان شاالله تولد صد و بیست سالگی
مامان عليرضا
پاسخ
سختی هاش همه با دیدن خنده ی علیرضا یادم میره.ممنونم دوستم مرسی خاله جون.خدا حدیثه سادات جونمو براتون حفظ کنه.
مامان حدیثه سادات
28 خرداد 93 19:17
بی زحمت رمز پست عکس آتلیه
مامان عليرضا
پاسخ
حتما عزیزم.خصوصی فرستادم
آیسلین مامان باباسی
30 خرداد 93 2:43
تولدت مبارک گل پسر ایشالله 120 ساله شی...
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون خاله جون
الهام
10 تیر 93 11:37
پس نظر من کو؟ من برای این پست نظر گذاشته بودم آخرش من این نی نی وبلاگ و ترک می کنم بس که نظراتمو میخوره همه چیز عالی بود الهام جون آفرین به این همه هنر شما و خواهری هدیه ها مبارک علیرضا جون باشه
مامان عليرضا
پاسخ
برای منم خیلی پیش اومده این قضیه نظر خوری قربونت برم الهام جونم شما لطف دارید سلامت باشی عزیزم
سحر
18 تیر 93 8:35
تولدت مبارک علیرضا جون. خیلی عالی بود دست مامان گلت درد نکنه. *************************** *******\/***\/****\/********** *******/\***/\****/\********** *******||***||****||********** *******||***||****||********** ***(---------------------------------)***** ***(-----------تولدت مبارک-------)***** ***(---------------------------------)***** ***(---------------------------------)***** ****************************
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون سحر جون.
سحر
23 تیر 93 8:28
عزیزم عکس های تولد علیرضا جون رو گذاشتم تو وبم، ممنون که افتخار دادی، یه عالمه بوس واسه علیرضا جونم.
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم سحر جون از اینکه مارو قابل دونستی. خواهش میکنم
Parivash
28 تیر 93 16:55
عجب تولدی، از کجاش بگم؟ به ما که خیلی خوش گذشت! تولد تم دار نرفته بودیم که رفتیم
مامان عليرضا
پاسخ
قربونت برم پریوش جونم.با اومدنتون کلی خوشحالمون کردید. خدا رو شکر که بهتون خوش گذشت
مامان فرزاد
7 بهمن 93 15:51
سلام مامان باسليقه.من تازه با وبلاگت آ شنا شدم.واسه تولد 2سالگى پسرم تم ميکى موس انتخاب کردم. ليلا عليرضا جونو ازکجا گرفتى? ممنون ميشم راهنماييم کنى...
مامان عليرضا
پاسخ
سلام عزیزم.من تمام کارهای تولد علیرضا رو خودم درست کردم.