عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

عليرضا دنياي مامان وباباش

مکانی جدید برای بازی

1393/1/20 2:04
نویسنده : مامان عليرضا
364 بازدید
اشتراک گذاری

امروز خیلی جالب برای لحظه ای به دلیل حضور مهمان از حضور پر فیض شما غافل شدیم.

بنده میخواستم لباسهای شما رو که لکه دار شده برای چند ساعت تو آب و پودر صابون خیس کنم.که محلول رو درست کردم ولی به خاطر اینکه دوست بابا برای اندازه گیری کمد دیواری ها اومده بود لباسهارو داخلش نریختم و مشغول کارهای تمیز کاری مهمونی دیشب شدم.شما هم پیش بابا بودی.نگو بابا که وارد اتاق خواب بعدی میشه شما باهاش نمیری و از همون جا وارد حموم میشی و ...............بله بازی با لگن ها و آب شروع میشه.

حالا من از کجا فهمیدم؟از بی صدا بودنت نگران شدم.یه صدای تق تق از حموم شنیدم و وقتی صدات کردم جواب ندادی و باباتم جای تو بله نگفت فهمیدم که قضیه خیلی بو داره خودمو که به حموم رسوندم این صحنه ها رو دیدم:

1

2

3

3

وکلی صحنه های دیگه که به خاطر حال زار من عکسی ازش در دسترس نیست.مثل موش آب کشیده خیس بودی و همش نگرانم  که از آب نخورده باشی.وقتی هم که منو دیدی همچین ذوق کردی و با لگن کوچیکه خودتو خیس میکردی که کم مونده بود گریه کنم.با یه حالتی بابا رو صدا کردم که نمیدونم گریه میکردم یا میخندیدم.حالا ما سه تا جلوی در حموم وایستادیم و شما خیلی ریلکس مشغول بازی هستی و هیچ توجهی نمیکنی.انقدر دستت رو تو آب زدی بودی انگشتات چروک شده بود.تمام تنت یخ کرده بود بس که خیس کرده بودی خودتو. میترسم سرما بخوری.

هیچی دیگه تو این هاگیر و واگیر کارهای من حموم کردن مجدد شما هم قوز بالا قوز شد.انقدرم از اینکه دوباره تو حمومی خوشحال بودی که نگو.بعد از حموم هم دو ساعتی خوابیدی و جبران مافات کردی و ما رو شرمنده کردی.

یکی به من بگه با این بچه ی شیطون چیکار کنم؟؟؟زبانکده محصل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان شیرین خانم
20 فروردین 93 8:22
ای شیطون ای شیطون ناز نازی مواظب خودت باش کوچولو
مامان عليرضا
پاسخ
من مواظبم خاله جون.ولی چیزای خطرناک خودشون میان سمتم
مامان روشنا
20 فروردین 93 11:18
ای جون دلم.چقدر بلا شدی گل پسر . مامانی علیرضا جونی بازم خوشحال باش پسر تمیزی داری که حموم کردن رو دوست داره.بچه های این دوره همه شیطون و بلا هستن.صبوری کن عزیزم صبوری.
مامان عليرضا
پاسخ
صبوری نکنم چی کار کنم عزیزم روشنا جونمو حسابی ببوس دلم براش تنگ شده.
مریم مامان آیدین
20 فروردین 93 17:39
الــــــــــــــــهی خوب نینی حموم د,ست داره دیگه خدارو شکر که نخورده اگه آیدین بود با اون تشت کوچیکه کلی آب میخورد
مامان عليرضا
پاسخ
بله تا حالا که خداروشکر عاشق حمومه نمیدونم بزرگ تر که بشه هم همینطوره یا نه انشاا... که باشه. آره واقعا شانس آوردم که نخورده
آذین
20 فروردین 93 18:51
چه پسر نازی.هزارماشالا
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم از لطفتون
مامان پسر بلا نسترن
20 فروردین 93 18:54
علیرضا جونم خیلی نازی،چه بازی های قشنگی هم بلدی به پسر من هم یاد بده دیگه از حموم نترسه!
مامان عليرضا
پاسخ
ممنوم عزیزم.فقط ای کاش آدرس وبلاگت رو برام میذاشتی بیایم دیدنتون
الهه مامان مبین
22 فروردین 93 16:11
ای نازی نازی خاله . خدا چقدر رحم کرده زمین سر نبوده . امان از دست این جوجوهای شیطون بلا
مامان عليرضا
پاسخ
واقعا خدا بهمون رحم کرده. خیلی شیطون شده خالش دیگه امونمو بریده.ولی باز میگم خدا رو صد هزار مرتبه که سالمه و شیطونی میکنه
مینا
23 فروردین 93 17:10
عزیززززززززززززم، خوب آب بازی دوست داره
مامان عليرضا
پاسخ
بله به قدری دوست داره که مارو آب بازی زده کرده
مامان آ ی سل
24 فروردین 93 8:51
آ خی نازی عزیزم چقدر حرص مامانی رو درآوردی..اشکالی نداره عوضش به تو خوش گذشته.
مامان عليرضا
پاسخ
به ایشون که خیلی خوش گذشته ولی منو تا مرز سکته برد
الهام مامان علیرضا
26 فروردین 93 11:01
مشخصا وقتی صدای یه بچه در نمیاد شکی نیست که داره آتیش می سوزونه
مامان عليرضا
پاسخ
کاملا موافقم.فقط حیف دیر به این امر مهم رسیدم و دیگه کار از کار گذشته بود.
ستارگان آسمان من
30 فروردین 93 0:43