علیرضا در مشهد روز آخر
سلام پسرم این پست رو باید چند روز پیش برات میذاشتم ولی ترافیکم تموم شده بود و تازه تونستم خودم رو مجدد به این تکنولوژی برسونم.
یکشنبه صبح من از خواب بیدار شدم و شما رو به مامان راضی سپردم و غسل زیارت نمودم و خودم رو به حرم رسوندم تا یه دل سیر زیارت کنم.نماز رو که خوندم زیارت نامم رو برداشتم و وارد صحن انقلاب شدم و همونجا تو حیاط خودمو غرق در فضا کردم و بعد از اینکه حسابی فاز مثبت گرفتم وارد حرم شدم و کلی حال نمودم و تمام دوستان رو یاد نمودم.
ساعت 2 بود که برگشتم هتل و دیدم شما انگاری به شدت به اینجانب التماس دعا داشتی و دمار از روزگار همگی در آورده بودی.خلاصه که شیر خوردی و خوابیدی.
بعد از ظهر هم منو شما در هتل موندیم و بقیه رفتن زیارت.ساعت 10:30 شب هم بود که راه افتادیم به سمت تهران فردا صبح ساعت 10 تهران بودیم.صبحانه رو خونه ی مامانبزرگ خوردیم و راهی خونمون شدیم تا خونه رو برای آماده سازی مهمان ها فراهم کنیم.
به منزل که رسیدیم شما و بابا خوابیدید و من هم مشغول بازسازی خونه به شکل قبل از سفر شدم.
اینم عکس شما که در آخرین روز از سفر به مشهد از آتلیه گرفتیم:
تا مطلب بعدی خداحافظ