عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

عليرضا دنياي مامان وباباش

علیرضا و پیشرفت در کارهاش

1392/12/18 1:35
نویسنده : مامان عليرضا
410 بازدید
اشتراک گذاری

جیگر طلا خان سلام.

این چند روزه هم مثل روزهای قبل در گیر خونه تکونی بودم.چیزی راجع بهش نمینویسم چون حوصله ی تکرار کردن این کارای خسته کننده رو ندارم.

توی این چند روز به شما خیلی خوش گذشت چون با بابا محسن همش بیرون بودی و حسابی پدر و پسری تلافی این چند وقت دوری از هم رو در اوردید منم در نبود شما مشغول نظافت منزل بودم و بسی بیشتر از شما خوش گذروندم.

 

سه شنبه عروسی خاله فاطمه ی بابا محسنه.تازه امروز از بین لباسام یکی رو انتخاب کردم و هنوز نمیدونم میخوام برای روز عروسی چی کار کنم.

فکرم به شدت این چند وقته درگیره و حسابی داغونم.

اینارو ولش کن اصلا خودتو عشقه

گل پسر مامان شما الان 2 روزه که دیگه سینه خیز نمیری و به جاش چهار دست و پا حرکت میکنی و با این کارت به شدت منو بابا محسنت رو ذوق زده کردی

در ضمن تعادلت رو موقع ایستادن بیشتر حفظ میکنی و از حالت ایستاده خیلی راحت میشینی و دیگه کمتر میخوری زمین.امیدوارم زودتر اولین قدمهاتم بدون کمک ما بر داریرویا

اما بریم سراغ عکسای شما که وقتی داشتی کار مورد علاقت یعنی چرخوندن چرخ های روروئکت رو انجام میدادی و منم تند تند ازت عکس انداختم رو ببینیم:

داشتی چرخ رو میچرخوندیا ولی تا میدیدی دارم ازت عکس میندازم زود از این شکلکای بامزه و خوردنی در میاوردی و منو باباتم کلی حال میکردیم.

1

2

3

4

اینا رو هم اتفاقی ازت گرفتم :

1

1

اینجا هم داشتی خودتو برای بابا لوس میکردی:

1

خلاصه که مامان و باباتیم دیگه با کوچیک ترین کارت ذوق زده میشیم و کلی ازت عکس میندازیم وفیلم میگیریم و مثل این خبرنگارا همش دوربین به دستیم و البته کلی هم تشویقت میکنیم

 حرف برای گفتن از این چند روز زیاده ولی حس توی تن من برای تایپیدن نیست.کار خونه توی این چند وقته خیلی خستم میکنه و از پا در میام.ولی بدون پسری خیلی دوست دارم

شبت بخیر عزیزمزبانکده محصل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

elahe
18 اسفند 92 13:56
افرین به شما که می تونی چهار دست و پا راه بری خیلی با استعدادی پسملی من ! خیلی دوست دارم
مامان عليرضا
پاسخ
ما هم تو رو دوست داریم الهه جون.
خاله
18 اسفند 92 22:12
عزيزم خيلى جيگر شديييييييييييييييى
مامان عليرضا
پاسخ
بله خاله خیلی جیگر شده
مینا
19 اسفند 92 10:09
خسته نباشی خانومی....، چه عکس های با حالی، یه بوس محکم از طرف من به این شیطون بلا کن
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون عزیزم.همین الان از طرف شما بوسیدمش.من خیلی حرف گوش کنم.
میترا
19 اسفند 92 16:07
ای جانم چقدر دوست داشتنی شده .
مامان عليرضا
پاسخ
مرسی عزیزم.
الهه مامان مبین
19 اسفند 92 16:58
سلام دوست جونم . مبارک باشه پیشرفتهای پسملی .. ایشاا.. به زودی راه بیوفته و اولین قدهماش رو برداره .. ولی کارت سختر میشه عزیزم . همش باید دنبالش بدویییییییییییییی مبین من که تازه راه افتاده بود درهای اتاق خواب ها رو میبستم تا خدایی نکرده نره توی اتاق ها یه بلایی سر خودش بیاره .. حالا الان دستش به دستگیره در که میرسه بماند ، میره توی اتاق در رو میبنده و نمیذاره کسی بره توووووووو
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون فدات شمآره واقعا نگهداریش داره مشکل میشه.من که فقط صبح تا شب همش میگم خدا خودش مواظب این بچه های شیطون باشه. خدا مبین جونمو حفظ کنه.
مامان شیرین خانم
20 اسفند 92 18:29
آفرین آفرین به این همه پیشرفت حرکتی گل پسر.با اون قیافه خوردنیت.ماشاءلله
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون خاله جون.
مهتاب
21 اسفند 92 14:44
الی جونم اول از هم یه بووس گنده از علیرضااااااااااااااااا دوم ماشالله ماشالله داره بزرگ میشه تو دل برو تر سوم ماشالله دیگه علیرضا برای خودش اقایی شده هم چهار دست پا هم بلند میشه چهارم که داره به حرف میاد میگه ددد اب بابا پنجم دوستش دارم
مامان عليرضا
پاسخ
فدات بشم مهتاب جون.ممنون عزیزم.ایشالا به همین زودیا همین کارارو برای آریا جونم تو وبلاگش مینویسی
مریم مامی آیدین
21 اسفند 92 14:54
ماشالا به این گل پسر نا میتونین از این لحظات تکرارنشدنی لذت ببرید بعدها دلتون خیلی تنگ میشه ببوس عسل پسرو
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون عزیزم. واقعا تک تک این لحظات لذت بخشه و خاطره انگیز.شما هم آیدین جون رو ببوسید.
مامان نازنین زهرا
22 اسفند 92 1:54
ماشااله گل پسر آفرین عزیزم که تونستی چهار دست و پا بری و وایستی راستی روروئکت مثل مال نازنینه ولی مال اون بنفشه مامانی خیلی از نظراتت ممنونم خیلی بهم روحیه می ده خوشحالم دوستی مثل شما دارم
مامان عليرضا
پاسخ
ممنون خاله جون. آره اتفاقا توی عکسای نازنین جون دیده بودم. منم از داشتن دوست خوبی مثل شما واقعا خوشحالم.
الهام مامان علیرضا
22 اسفند 92 10:21
فدات علیرضا جون چقدر بامزه شدی عزیزم مامان و بابا حق دارند دلشون با دیدن کارای شما آب بشه
مامان عليرضا
پاسخ
خدا نکنه خاله جون. ممنونم خاله ی مهربون.
الهام مامان علیرضا
22 اسفند 92 10:38
خصوصی داری عزیزم