عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

عليرضا دنياي مامان وباباش

علیرضا و بازگشتی دوباره به تهران

1393/2/17 1:11
نویسنده : مامان عليرضا
414 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ملوسکم.

دیروز ظهر ساعت 4 به سمت تهران راه افتادیم ساعت 8 شب رسیدم.قرار بود شام بریم خونه ی عمه مریم.بعد از شام هم یه سر رفتیم خونه ی مامان راضی و شما با دیدنشون کلی ذوق کردی.مخصوصا وقتی خاله زهرا رو دیدی.

خلاصه میگم چون نگرانم بیدار بشی و کارم نیمه بمونه آخه خیلی داری تو خواب وول میخوری و معمولا در اینجور مواقع زود بیدار میشی.

واما خبر مهم:دیشب یعنی دوشنبه 15 اردیبهشت ساعت 23:05 دقیقه خونه ی مامان راضی اولین قدمت رو به تنهایی برداشتی و رفتی سمت مامان راضی.که با این حرکتت به شدت همرو سورپرایز و شاد کردی.زبانکده محصل

خیلی حس قشنگی بود نمیتونم برات وصفش کنممتنظر

امیدوارم که پسر عزیزم تو زندگیت قدمهای بزرگی بر داری به ثمر برسونیشون.بازم میگم خیلی خوشحالم.

یه سری عکس هم از این چند روزت برات تو ادامه ی مطلب میذارم:

علیرضا سوار بر نرده ها:همراه با سانسور عمه در قسمت کناریخندونک

 

یه لحظه  بعدش من از داخل این عکس رو ازت گرفتم(عکس قبلی رو بابا ازت گرفته بود)

روروئک سواری به شیوه ای نو با موهایی شاخ:

دالی موشه:قه قهه

منظره ای زیبا در کنار جاده ی منتهی به ویلا:

گاوها رو دیدم یاد کارتون حنا دختری در مزرعه افتادم.

اینم پشه های مزاحم که اینجا هم راحتمون نذاشتن:

اینم ساحل زیبا و غروب خورشید:

تموم شد.شبت بخیر عزیزم.خوابای خوب ببینی.

پسندها (3)

نظرات (10)

مریم مامان آیدین
17 اردیبهشت 93 11:24
اولین تاتی هات مبارک باشه عسل پسر ایشالا بزرگترین و موفق ترین قدم های زندگیتو برداری کوچولوی ناناز این کجای شماله مامانی خیــــــــــلی قشنگه خصوصا نمای پشت جوجو که خودشم چقدر فندق افتاده
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم خاله جون. نمک آبرود-کلار آباد-یالبندان.نمای پشت علیرضا هم جنگل های نمک آبروده. تشربف بیارید خوشحال میشیم.
مامان شیرین خانم
17 اردیبهشت 93 13:22
مبارک اولین قدمهات خوشگل خاله قند عسلآرتیستی سوار شده وروجک راستی شمال هوا چهطور بود سرد بود یا می شه رفت یه هوایی تازه کرد؟ اون پست قبلیه بود ... که رمز گذاشتی منم...
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم خاله جون. آب و هوا عالی بود.جای همه ی دوستان رو خالی کردیم.اگه فرصتش رو دارید حتما برید تا هوا گرم نشده براتون خصوصی فرستادم عزیزم
خاله
17 اردیبهشت 93 13:28
خوشجل خاله خيلى ناناس راه رفتى البته مامانت نگف كه داشتى ناناى مى كردى جو تو رو گرفت و 3 قدم رفتى و... مامانش بگو !
مامان عليرضا
پاسخ
بله بله همین طوره که شما میگی خاله جون.به خاطر کمبود وقت راه رفتن دوم رو فاکتور گرفتم
خاله
17 اردیبهشت 93 13:33
بوس يادم رفت! بوس عشقم
مامان عليرضا
پاسخ
مرسی خاله جون
انسیه
17 اردیبهشت 93 13:34
خوش اومدی خاله جون بووووووووووووووووووس آفرین دیگه مردی شدی برای خودتا کی میشه محدپارسای منم راه بره
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم خاله جون. بله مرد شده ها ممممممرد ایشالا که عزیز دل منم به موقع راه میفته
مهتاب
17 اردیبهشت 93 22:08
علیرضااا بیااا بووسسسسسسسسسسسس بده جونم دلم برات یه ذره شده بوسسسسسسسسسسسسسس میخوام یالا بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مامان عليرضا
پاسخ
دل ما هم برای شما و آریا تنگ شده. ایشالا که حال عمه زودتر خوب بشه و شما هم از این حال و هوا خارج بشید
الهه مامان مبین
19 اردیبهشت 93 0:31
همیشه به گردش دوست عزیزم . قربون این عکسای همیشه خوشگل علیرضا بشم من . خیلی دوسش دارم . میبوسمش از راه دور
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم عزيزم. خدا نكنه. شما هم مبين عزيزم رو ببوسيد.
ابجی سجا
19 اردیبهشت 93 20:16
ای دوست، ما همانیم که بایاد تو مستیم هنوز... از دوری تو جام بدستیم هنوز... درخلوت خود،یاد ما باش که ما، درخلوت خود،یاد تو هستیم هنوز..
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم عزیز دلم
میترا
20 اردیبهشت 93 10:18
هنرمند کسى است که اشگ دیگران را به لبخند شادى تبدیل کند.
الهام مامان علیرضا
20 اردیبهشت 93 23:14
آفرین به گل پسر تاتی کنان چقدر خوب و زود قدم برداشتی خاله ایشالا این مقدمه ای باشه برای برداشتن قدم های بزرگ تو زندگیت به به مناظر زیبا رو باش منم بودم تهران بر نمی گشتم من هم رمز لطفاً (آیکُن یک آدم مشتاق)
مامان عليرضا
پاسخ
ممنونم خاله جون. حیف که کار داشتمو مجبور بودم برگردم وگرنه انقدر هوا خوب بود که دلم میخواست حالا حالا ها بمونم.البته دلتنگی هم داشتم براتون خصوصی فرستادم.