علیرضا و بازگشتی دوباره به تهران
سلام ملوسکم.
دیروز ظهر ساعت 4 به سمت تهران راه افتادیم ساعت 8 شب رسیدم.قرار بود شام بریم خونه ی عمه مریم.بعد از شام هم یه سر رفتیم خونه ی مامان راضی و شما با دیدنشون کلی ذوق کردی.مخصوصا وقتی خاله زهرا رو دیدی.
خلاصه میگم چون نگرانم بیدار بشی و کارم نیمه بمونه آخه خیلی داری تو خواب وول میخوری و معمولا در اینجور مواقع زود بیدار میشی.
واما خبر مهم:دیشب یعنی دوشنبه 15 اردیبهشت ساعت 23:05 دقیقه خونه ی مامان راضی اولین قدمت رو به تنهایی برداشتی و رفتی سمت مامان راضی.که با این حرکتت به شدت همرو سورپرایز و شاد کردی.
خیلی حس قشنگی بود نمیتونم برات وصفش کنم
امیدوارم که پسر عزیزم تو زندگیت قدمهای بزرگی بر داری به ثمر برسونیشون.بازم میگم خیلی خوشحالم.
یه سری عکس هم از این چند روزت برات تو ادامه ی مطلب میذارم:
علیرضا سوار بر نرده ها:همراه با سانسور عمه در قسمت کناری
یه لحظه بعدش من از داخل این عکس رو ازت گرفتم(عکس قبلی رو بابا ازت گرفته بود)
روروئک سواری به شیوه ای نو با موهایی شاخ:
دالی موشه:
منظره ای زیبا در کنار جاده ی منتهی به ویلا:
گاوها رو دیدم یاد کارتون حنا دختری در مزرعه افتادم.
اینم پشه های مزاحم که اینجا هم راحتمون نذاشتن:
اینم ساحل زیبا و غروب خورشید:
تموم شد.شبت بخیر عزیزم.خوابای خوب ببینی.