علیرضا در مشهد 2
پسرم سلام.
امروز دومین روزه که ما مشهد هستیم و داریم حسابی خوش میگذرونیم و جای هر کسی رو که دوست داشت اینجا باشه و قسمتش نشد رو خالی میکنیم.
جای همه ی دوستان و آشنایان خالی.
اما امروز چی کار کردیم:صبح که از خواب بیدار شدیم شما گل پسری رو حموم کردیم و بعد از حموم مثل یه آقا پسر جیگر نشستی با اسباب بازی هات بازی کردی تا خسته شدی و خوابیدی.
بعد از ناهار با خاله زهرا بردیمت حرم.با تعجب به همه جا نگاه میکردی.سری پیش که اومدیم مشهد خیلی کوچیک بودی و متوجه اطرافت نبودی اما این سری خیلی از حرم و محیط اطرافش خوشت اومده بود.از اینکه جایی به این وسیعی بود که میتونستی راحت برای خودت چهار دست و پا بری خیلی خوشحال بودی.منم جلوت رو نگرفتم شما هم پیش هر خانواده که میرسیدی کلی دلبری میکردی و توجه همه رو به خودت جلب کرده بودی.
اومدیم خونه خیلی خسته بودی و زود خوابت برد منم از شدت خستگی بغلت بیهوش شدم.بیدار که شدیم هوا تاریک بود.بیدارت کردم که شب هم زود بخوابی.با خاله بازی کردی و خدا رو شکر شام هم خوردی.(بابا محسن رفت برات وسایل سوپ خرید و برات پختیم.)
اینم عکسای امروزته که خاله ازت گرفته:
اینم عکسای توی حرمت:
این دختره یه دفعه گفت نی نی -نی نی و اومد بوست کرد و بغلت کرد:
دوره و زمون رو میبینی تورو خدا
شبت بخیر گلم