عليرضاعليرضا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
ازدواج مامان و باباازدواج مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

عليرضا دنياي مامان وباباش

یادی از قدیم

1392/10/15 13:01
نویسنده : مامان عليرضا
338 بازدید
اشتراک گذاری

سلام هیکل طلای مامان.

امروز همش تو فکر روزای اول تولدت بودم.روزای خوب ودوست داشتنی ویه کمی سخت که عین برق و بد گذشتن.یه جورایی با همه سختیهاش انقدر شیرین بود که حتی دلم براش تنگ شده.

شبای اول اصلا نمیخوابیدی تا هوا تاریک میشد غصم میگرفت که الان همه خوابن ومن باید تا صبح بیدار بمونم.niniweblog.comخدایی بود که تو بعد از امتحانای خاله زهرا به دنیا اومدی وگرنه نمیدونم الان سرمون چی اومده بود.خیلی شبا من دیگه واقعا نمیتونستم چشمامو باز نگه دارم واز حال میرفتم

niniweblog.com

مامان راضی هم که توی طول روز به اندازه کافی خسته شده بود که شب اونم نتونه بیدار بمونه این وسط خاله زهرا وقتی که همه بیهوش میشدن تا هر وقت که شیر میخواستی ودیگه به هیچ صراطی مستقیم نبودی نگهت میداشت.خداییش هر چی ازش تشکر کنم کمه باجون ودل نگهت میداشت و واقعا از این که خاله شده ذوق میکرد.همین الانم با اینکه از مدرسه میاد و امتحان داره و بعضی وقتا قشنگ حس میکنم که خستس ولی باز با مهربونی باهات بازی میکنه.(یادت باشه وقتی بزرگ شدی هم ازش تشکر کنی هم یه ذره از محبتاشو جبران کنی)

الان یه چند وقتی هست که خوابت تقریبا میزون شده و ساعت ١١ شب دیگه خوابی ولی خدا میدونه تا بخوابی ماها چی میکشیم.احدی نباید تا شما خوابت نبرده از جلوت رد شه.هیچ کس حق نداره وقتی خونه مامان راضی هستیم از آب داغ استفاده کنهچون با صدای آبگرمکن از خواب بیدار میشی.تلویزیون بعد از خواب شما نباید پیام بازرگانی بده که اگه صداشو بشنوی از خواب بیدار میشی و خیلی سر حال شروع به ورجه وورجه میکنیniniweblog.comانگار که چقدر وقته که خوابیدی و................خیلی عادت های دیگه که به مرور زمان برات میگم.

میخوام برات خاطرات نوزادیت رو تحت عنوان یادی از قدیما به مرور زمان بنویسم برات البته اگه شد وهر وقت مثل امروز زیادی به اون روزا رفته بودم.

مامان دیگه خیلی خوابش گرفته.میام الان بغلت و میخوابم.شبت بخیر پسرم.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)