راضیم به رضای خدا
سلام به همگی این پستم با همه ی پستام فرق داره یه جورایی هم یه سری خاطره ی تلخه هم یه جور تلنگر که هر وقت هم خودم هم علیرضا هم هر کس دیگه ای اومد و این پست رو خوند بفهمه خدا همیشه هست.همیشه هواسش به ما هست اما شیوه ی خودش رو داره و ما آدما با این عقل ناچیزمون قادر به درک و فهمش نیستیم. میخواستم این پستمم رمز دار کنم اما گفتم شاید یه نفر با خوندنش مثل خودم متحول بشه.شاید قدر داشته هامون رو بیشتر و بهتر دونستیم.شاید خدا و بزرگیش رو بیشتر درک کردیم. مخاطب این پستم علیرضا نیست.نمیدونم شاید اصلا فقط دارم برای دل خودم مینویسم شاید یه کم سبک تر بشم شایدم همه ی آدما.فقط و فقط اینو میدونم که الان بعد از گذشت کلی سختی و فشار با چشمای اشک...